نویسنده: تاد کاشدن
مترجم: نیره جودی-عابده میرزایی
نوبت چاپ: اول 1403
عنوان انگلیسی: THE ART OF INSABORDINATION
کتاب هنر سرسختی و تسلیم نشدن نوشته تاد کاشدن به ترجمه نیره جودی – عابده میرزایی که توسط نشر هورمزد به چاپ رسیده است. برخلاف آنچه در دبیرستان یاد گرفتید، چارلز داروین مبدع نظریۀ تکامل نبود. خب، شاید بوده باشد اما به تنهایی این کار را نکرد. داروین در مقدمۀ کتاب دربارۀ منشأ گونهها از طریق انتخاب طبیعی، کتابی با عنوانی عجیب که جهان را تغییر داد، از سی تن نام میبرد که پیش از او شجاعت زیر سؤال بردن نظریههای فکری و مذهبیِ پذیرفتهشده در مورد طبیعت را به دست آورده بودند.
این شخصیتها بهای گزافی را برای جسارت خود پرداختند. زندان و تبعید، شلاق، از بین بردن کتابهایشان، سوزاندن در آتش بخشی از تنبیه آنها بود. آنها مرتد اعلام شدند. تحت نظارت پلیس بودند، خانوادههایشان طردشان کردند، سانسور شدند، مورد تعرض فیزیکی قرار گرفتند و یا تهدید به مرگ شدند. این بهایی است که بسیاری از مخالفان، منحرفان، انقلابیون، متمردان و افراد متفاوت، برای پیشرفت میپردازند.
پیشینیان داروین از این نظر اهمیت دارند که پرسشی را مطرح میکنند: چرا داروین موفق شد و آنها شکست خوردند؟ بله، داروین نامههای نفرتآمیز دریافت میکرد و ترولهای ناشناس قرن نوزدهمی او را کافر میخواندند اما ایدههای او مخاطبان زیادی پیدا کرد. چه شد که سرسختی و سرکشی او بسیار مؤثرتر از سایر متفکران همفکرش در سراسر جهان و در طول قرنها بود؟
پاسخ کامل به این پرسش چندین کتاب میشود و نیازمند تحلیل گستردۀ تاریخی از داروین و پیشینیان اوست. اما میتوانیم با پرداختن و روانشناسی اجتماعی چند احتمال جالب مطرح کنیم. در دهههای اخیر، پژوهشگرانی که موضوعاتی مانند عواطف، خودتنظیمی، خلاقیت، متقاعدسازی، تأثیر اقلیت، تنش بیناگروهی، روانشناسی سیاسی و پویایی گروه را مطالعه میکنند، روشن ساختهاند که ما چگونه با موفقیت با هم مخالفت کنیم و تفاوت داشته باشیم.
همچنین علم به ما کمک کرده است تا بفهمیم چگونه اعضای اکثریت میتوانند پذیرای مخالفان شوند و احتمال ریشهگرفتن ایدههای ارزشمند اما براندازانۀ عصیانگران افزایش یابد. داروین از راهبردهای خاصی برای قبولاندن موفقیتآمیز نظریۀ خودش به جریان اصلی زمان خود و تغییر اساسی طرز فکر مردم امروزی دربارۀ منشأ رفتار انسان، استفاده کرد. این راهبردها همراه با تحقیقات بعدی میتوانند به افرادی که متفاوت فکر میکنند، کمک کنند تا در همراه کردن دیگران منعطفتر، متقاعدکنندهتر و مؤثرتر شوند.
تاد کاشدن، نویسندۀ کتاب هنر سرسختی و تسلیم نشدن این موضوع را میداند زیرا طی یک دهۀ گذشته پژوهشهایی را طراحی کرده، انجام داده و در آنها مشارکت کرده که به بررسی این موضوع میپردازند که چگونه صاحبان اندیشههای نو، میتوانند شجاع شوند. او راهبردهایی عملی برای دفاع از ایدههایی طراحی کرده که دیگران آنها را نامأنوس، تهدیدآمیز یا صرفاً عجیب میدانند. او این راهبردها را به مدیران اجرایی شرکتها، افسران اطلاعاتی دولت، رهبران اقتصادی جهان و دیگر افراد برجسته در سراسر جهان آموزش داده است.
این کارها و پژوهشهای منتشرشده شواهدی علمی ارائه میدهند مبنی بر اینکه چرا با کمی تلاش بیشتر، همۀ ما میتوانیم برای کمک به اکثریتِ ناباور برای غلبه بر مقاومت درونیشان و دادن فرصت تغییر به آنها، موفقیت بیشتری کسب کنیم. خواه ایدههای ما اصلاحات جزئیِ خرد جمعی باشد یا تحولاتی انقلابی مانند ایدۀ داروین. |
البته، موفقیت یا شکست یک ایدۀ براندازانه، به چیزی بیش از مزیتهای آن بستگی دارد. ما انسانها موجوداتی قبیلهای هستیم که مدام استدلال منطقی را قربانیِ تقویتِ وابستگیهای گروهی خود میکنیم؛ مانند احزاب سیاسی، تیمهای ورزشی، مذهب، جنسیت، گروههای نژادی، میهن یا ژانرهای موسیقی. تفکر قبیلهای باعث میشود که ما «مجازات بدعت» را برای متفکران دگراندیش تعیین کنیم، به خصوص اگر آن ها را به چشم «دیگری» یا غریبه بپنداریم.
کاشدن و همکارانش در جهت فراهم کردن راهی برای سرسختی و سرکشی موفقیتآمیزتر، راهبردهایی پژوهش محور ایجاد کردهاند که به افراد کمک میکند که :
در سال 2020، تصویری از یک زن در اینترنت دست به دست میشد که در یک تظاهرات پلاکاردی را در دست داشت که روی آن نوشته بود «باورم نمیشود که هنوز باید به این لعنتی اعتراض کنیم» . بسیاری از ما میتوانیم با این نوشته همدردی کنیم. اما به همان اندازه که تغییر میتواند کند باشد و دنیا تاریک به نظر برسد، ما نیز محکوم به نادیدهگرفتهشدن، رد شدن یا ممنوع شدن ایدههای بحثبرانگیز خود نیستیم. ما با آموختن راه مخالفت و پاسخ به آن به شیوهای مؤثرتر، میتوانیم بر ترس و بیاعتمادی غلبه کنیم، ایدههای رایج و پذیرفتهشده را با چیزی بهتر جایگزین کنیم و گروهها، سازمانها و جوامع بهتری بسازیم.
هنر سرسختی و تسلیمنشدن همان چیزی است که پیشینیان داروین آرزو میکردند پیش از شروع جستجوهای تنهای خود، خوانده بودند. کتاب تاد کاشدن کاربردی به خوانندگان میآموزد چگونه احتمال موفقیت خود را به عنوان یک مخالف، سنتگریز، عصیانگر و سرسخت و سرکش، افزایش دهند. همچنین این کتاب به خوانندگان کمک میکند که زمینه را برای موفقیت همۀ افراد سرسخت آماده کنند. چه خود با آنها موافق باشند و چه نباشند. هرچقدر هم که ایدۀ عصیانگران مهم و معتبر باشد، نمیتوانند از جهان انتظار داشته باشند که با آغوش باز پذیرای آنها باشد.
اگر قرار است در برابر «انسان» یا «ماشین» برآشوبید، باید خوب فکر کنید و خودتان را به سلاح و سپر روانشناختی مجهز کنید. باید خود و دیگران را آماده کنید تا به جای اینکه ایدههای جدید را فوراً رد کنید. کاری که اغلب میکنیم، آنها را به طور مؤثرتری بپذیرید.
هنر سرسختی و تسلیمنشدن نوشته تاد کاشدن را میتوان مانند کتابچۀ راهنمایی دانست که پر از دستورالعملهایی برای بهرهمندی از مزایای یک دارایی نادیدهگرفتهشده در زندگی و محل کار است.
گاهی پیشرفت در اثر حادثهای خوشایند اتفاق میافتد اما اغلب، فردی شجاع با هنجارهای اجتماعی میجنگد. کسی متوجه میشود که یک باور رایج، به طریقی نامناسب، راکد و یا حتی خطرناک است. ایدهای مخالف را مطرح میکند و برخی از اعضای اکثریت تصمیم میگیرند که به جای انکار آن، با ایدههای جدید منصفانه برخورد کنند. معمولاً مخالفت باعث پیشرفت میشود. اگر مخالفت غیرقانونی شود، سرعت تکامل فرهنگی کاهش مییابد. |
تاد بارت کاشدن، روانشناس آمریکایی و استاد دانشگاه جورج میسون است. تحقیقات او به بررسی چرایی رنج مردم میپردازد و بر گذار از اضطراب عادی به اضطراب بیمارگونه تأکید دارد.
از متن کتاب هنر سرسختی نوشته تاد کاشدن1- دیکشنری کمبریج، سرکشی را اینگونه معنا کرده است: «سر باز زدن از اطاعتِ کسی که جایگاهی بالاتر از شما دارد و این قدرت را دارد که به شما امر کند». بسیاری از مردم هم این کار را میکنند و گاهی روش آنها منفعتی برای جامعه ندارد و یا حتی به ضرر آن است. سرکشی مبتنی بر اصول نوعی متفاوت از سرکشی است که قصد دارد جامعه را بهبود ببخشد و حداقل آسیب را داشته باشد. 2- عصیانگر مبتنی بر اصول به دنبال شتاب بخشیدن به ایدههای ارزشمند و مهم است. او در مرحلهای، آگاهانه تصمیم میگیرد که اولین گامِ دشوار را بردارد و از امنیت گروه دور شود اما نه به خاطر منفعت خودش بلکه به خاطر بشریت. من میخواهم که بیشتر ما آن قدم را برداریم و جامعه از تنبیه ما خودداری کند. 3- اگر ایدهای متفاوت دارید یا در جایگاهی متفاوت هستید، از شما میخواهم که خودتان را ابراز کنید تا شنیده شوید. صبر نکنید. از قدرتها اجازه نخواهید. همین حالا انجامش دهید. خودتان را اثبات کنید. ما را آموزش دهید و روشنمان کنید. جهان را تغییر دهید. به دیگرانی که هدفی مثل شما دارند گوش دهید. اما به خاطر خدا کاری را انجام دهید که داروین کرد. هوشمندانه رفتار کنید. 4- در طول بیستوپنج سال گذشته، روانشناسان حجم وسیعی از تحقیقات در حمایت از نظریۀ توجیه سیستم را انجام دادهاند که تمایل ما به حمایت و پشتیبانی از سیستمهای سرکوبگر را روشن میکند. مشخص شده است که تعدادی انگیزههای عقلانی و غیرعقلانی موجب وفاداری مداوم ما به شیوههای مرسوم و طولانیمدت هستند. درحالیکه ممکن است جایگزینهای بهتری وجود داشته باشند. به جهت اختصار، من از تاریخچۀ پژوهش، برخی از سازوکارهای کلیدی را که در بیشتر مواقع ما را به سازگاری وادار میکنند، استخراج کردهام. … همانگونه که تحقیقات نشان میدهند، مردم مایلند تا دستاوردهای مالی را قربانی احساسِ ارتباط با قدرتمندان کنند. افراد فقیر، فاقد تحصیلات و کسانی که در مناطق جرمخیز زندگی میکنند، اگر قویاً با ملت و قدرت همذاتپنداری کنند، علیه منافع شخصی خود رأی خواهند داد و با بازتوزیع اقتصادی مبارزه خواهند کرد. آنها با تلقی از کشور به عنوان بسط مستقیم هویت خود، با کمال میل از منافع شخصی خود چشمپوشی میکنند؛ زیرا دلبستگی آنها به کشور، نیازهای دیگر آنها را برآورده میکند و احساس امنیت، ایمنی، تعلق و همچنین معناداری پایدار را فراهم میکند. شما به خودتان یادآور میشوید که این کشور شما است و خیلی بهتر از زندگی در کشورهایی است که از نظر شما پایینتر هستند. شما میتوانید فساد را به عنوان چند ویژگی بد در سیستم توجیه کنید؛ سیستمی که اگر آنطور که باید عمل کند، بهترین سیستم قابلتصور خواهد بود. در مواجهه با دیدگاه مخالفان، بیشتر مستعد بررسی اطلاعاتی میشوید که از مواضع مخالف شما حمایت میکنند. شما خودتان را برای سنجش واقعیت آماده میکنید و دربارۀ موضع خودتان سؤالاتی را مطرح میکنید. به جای اینکه پایبند استدلال و یقین باانگیزه باشید، متعادلتر میشوید و ذهنتان انتقادیتر میشود. کمتر مانند یک سرسپرده فکر میکنید و بیشتر شبیه دانشمندی بیطرف میشوید که جویای حقیقت است. بهطور کلی، حضور یک مخالف، اعضای گروه را وامیدارد که میانبرهای ذهنی سادهتر را کنار بگذارند و به پردازش دقیق و عمیق اطلاعات روی آورند. … تحقیقات دیگر نشان داده است که قرارگرفتن در معرض سرکشی اصولی با تحریک تفکر واگرا، تصمیمگیری خلاقانه را افزایش میدهد. در یک پژوهش، محققان تیمهای کاری خاصی را انتخاب کردند و یک نفر را به طور تصادفی به منظور آموزش نافرمانی اصولی انتخاب کردند. طی یک دورۀ دههفتهای، این گروه درگیر کارهای خلاقانۀ مختلفی بود؛ مانند ایجاد محصولات جدید یا بررسی موقعیتهای کسبوکار که از نظر اخلاقی جای سؤال داشتند.
اعضای این تیمها نسبت به گروههایی که فاقد عصیانگر آموزشدیده بودند، ایدههای محصول اصیلتری ارائه کردند (که به طور عینی توسط کارشناسان خارجی، امتیاز داده میشد). گفتگوها در این تیمها گاهی مشاجرهآمیز بود و برخی از عصیانگران احساس انزوا و فشار میکردند. یکی از آنان گزارش کرد «کار آسانی نبود». دیگری گفت «بیشتر اوقات من و عضو دیگر گروه در جنگ بودیم». اما اعضای تیم در نهایت کمکهای عصیانگران را ارج نهادند. عصیانگران برای عملکرد خود، امتیاز بالاتری را نسبت به دیگران از همتایان خود دریافت کردند. آنها در ابتدا سرعت گروه را کاهش دادند و در انسجام گروه اختلال ایجاد کردند. با گذشت زمان، حضور نافرمانان مبتنی بر اصول، به روشن شدن نقش هر فرد کمک کرد و در نتیجه، عملکرد و خلاقیت را ارتقا داد. بسیاری از ما خود را افراد رواداری میدانیم که ارزش تفاوت، مخالفت و انحراف را میدانیم. بااینحال، کافی است یک یا دو عصیانگر در ترکیب قرار بگیرند تا در نتیجۀ فوران تنش و درگیریهای انسجام گروهی، از کوره در برویم. برای صلاح خودمان، باید از این عصبانیت عبور کرده و نافرمانی/سرکشی را در آغوش بگیریم. خلاقیت، موهبتی ذاتی نیست. یک روش تفکر است. تعامل با کسانی که دیدگاههای ناسازگارانه دارند، ما را به سمت ذهنیت خلاق میکشاند. با وجود عصیانگرانی که دیدگاههای جایگزین و نامتعارف را به ارمغان میآورند، گروهها از مجموع اعضای خود، بهتر میشوند. |
پیشنهاد کتابهای بیشتر از نشر هورمزد:
تخفیف فوق العاده 15 درصدی تا آخر هفته
ارسال رایگان سفارشهای +200 هزار تومان
کپی کردن کد تخفیف kt15
مهسا –
چه کتاب خوبی ، منتظر بودم که هورمزد چاپش کنه